And I Let It All Go.

گذشتن و رفتنِ پیوسته.

And I Let It All Go.

گذشتن و رفتنِ پیوسته.

میدونین‌ چرخه ی تناوب چیه؟ من توش گیر کردم. حتی اگه این من، واقعا من نباشه.

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۰۱ ب.ظ

65: چقدر باورِ دیگه مونده تو مشتمون؟

اپیزود اول: سختترین قسمتِ کراش زدن رویِ یه دوست چیه؟ اینکه نمی‌تونی بهش بگی و می‌ترسی دوستی‌تون بهم بخوره؟ اینکه نمی‌دونی خودتو ترجیح بدی یا دوستی‌تونو؟ هرچی هست من تو این سختترین قسمتش گیر افتادم.


اپیزود دوم: امشب با گیانک و فاطمه رفتیم بیرون. گیانکو اگه بخوام توصیف کنم فقط می‌تونم بگم beautiful mind. چونکه ذهنش اونقدر قشنگه که کاش می‌تونستم ذهنشو ببوسم و بردارمش برایِ خودم. دوست داشتنی یا هرچی. قشنگ‌ترین بودنو داره معنی می‌کنه برام.


اپیزود سوم: می‌ترسم اونقدر خودمو سانسور کرده باشم که اسم این حسی که الآن دارمو یادم رفته باشه. بین همون سانسور کردنا. ولی خب، کی به اسمشون اهمیت می‌ده؟ یادمه گوشه‌یِ کتاب «درک یک پایان» نوشته بودم ”البته که کلمات اتفاقاتو ایجاد می‌کنن. ما تو دنیایی زندگی می‌کنیم که کلمات اونو به وجود آوردن. «سیاست، دین، مذهب،...» همشون یه مشت کلمه‌ان که اگه به وجود نمیاوردیمشون، وجود نداشتن. همه‌‌یِ اینا نسبیه. مثلِ کلمات”. اگه یه حس اسم نداشته باشه، یعنی وجود نداره؟ شاید کلمه‌ای براش درست نشده هنوز. برای همینه که تمومِ عمرم بین بالا و پایین درحال نوسان بودم. حدِ وسط هیچ‌وقت برام وجود نداشته. نمی‌دونم.


اپیزود چهارم: ”باور” رو چی تعریف می‌کنین؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۲۴
می سا

نظرات  (۱)

۲۴ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۰۳ مشتاقٌ الیه
سلام. خوبید؟ من باور را جهت گیری تعقل میدونم...
پاسخ:
سلام. ممنون. تعریف نسبتا کاملی بود:)).

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی