And I Let It All Go.

گذشتن و رفتنِ پیوسته.

And I Let It All Go.

گذشتن و رفتنِ پیوسته.

میدونین‌ چرخه ی تناوب چیه؟ من توش گیر کردم. حتی اگه این من، واقعا من نباشه.

ناراحتم. حجم زیادی از غم و غصه‌م که راه می‌رود. نفس می‌کشد. چشم می‌دوزد به پنجره و هیچ‌چیز نمی‌بیند. انگار که ”دیدن” دیگر واقعا آن معنایِ واقعی‌ش را ندارد. کورم. کَرَم. لالَم. نه چیزی را می‌بینم و نه دیده می‌شوم. هیچم. چشم بسته راه می‌روم و چشم باز خواب می‌بینم. خواب‌هایم سیاه و سفیدند. فارغ از هرگونه معنا. خواب را گم کرده‌ام و بیداری تا کِی ادامه دارد؟ که ما در رویاهایمان خوابیم و در خواب‌هایمان.. چشم می‌بندم رویِ تمام آنچه که واقعیت نام دارد.‌ غرق می‌شوم در سیاهی و نجات‌دهنده؟ مرده است. 

”طلسمِ معجزتی مگر پناه دهد از گزند خویشتن ام، چنین که دست تطاول به خود گشاده منم..”

پ.ن: شاید اونقدر بزرگ شدیم که دیگه برای هرچیزی گریه نکنیم، نه؟ ما مجموعه‌یِ بغضامونیم وقتی که حتی مطمئن نیستیم که وجود داریم یا نه.

-که یادم بمونه، به تاریخ الآن و برایِ اسفندِ ۹۷، من غمگین‌ترینِ خودم بودم. همین-

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۲/۱۴
می سا

نظرات  (۱)

۱۴ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۴۳ لوستر مدرن سقفی
چرا انقدر غمگین....
پاسخ:
درحقیقت، هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که «لوسترِ مدرنِ سقفی» بخواد ازم بپرسه که چرا اینقد ناراحتم حقیقتش. :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی