1: سیال ترین.
میدونین چی درمورد وبلاگ جذابه؟ اینکه تو میتونی هرچی میخوای رو بنویسی و نگران چیزایی مثل تعداد ممبرا یا هرچیز دیگهای نباشی. وبلاگ یه حالت چارچوب گونه ای داره.یه حالت منظمی. جدیدا فهمیدم وسواس دارم نسبت به نظمِ همهیِ چیزایِ اطرافم. منظورم از نظم، مرتب بودن نیست. نظم از نظر من یعنی اینکه هرچیزی جای خودشو داشته باشه، حتی اگه این جا درست نباشه. شاید برای همینه که نسبت به تغییر همیشه مقاومت نشون میدم. چون نمیتونم واکنش ذهنمو نسبت به عوض شدنِ جایِ بعضی چیزا تحمل کنم. ولی میدونی چیه؟ دوست داشتنِ تو تغییر نبود. انگار یه جایِ خالی بود وسط این نظم. انگار داشتی میومدی سرِ جایِ اصلیِ خودت. شاید برای همین بود که مغزم مقاومت نکرد. شاید برای همینه که مغزم الآن نمیتونه دوباره اون جایِ خالی رو خالی کنه.
پ.ن: از بحثِ جذاب بودن وبلاگ رسیدم به چی؟ شاید برای همین قضیهی سیال بودن و چارچوب نداشتن ذهن و فکرامه که نوشتن برام سخته. ولی خب همین چارچوب نداشتنه هم یه نظمی داره که دوست داشتنیش کرده.