And I Let It All Go.

گذشتن و رفتنِ پیوسته.

And I Let It All Go.

گذشتن و رفتنِ پیوسته.

میدونین‌ چرخه ی تناوب چیه؟ من توش گیر کردم. حتی اگه این من، واقعا من نباشه.

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۱۰ ق.ظ

77: کوچه‌ی بیست و سوم، فرعیِ هشت و سه دهم.

یک: که انگار روحمو لمس می‌کنه. دست می‌بره به پیچیده‌ترین قسمتای شخصیت و مغزم و اونا رو می‌فهمه. بغل می‌کنه. لمس می‌کنه. ادامه می‌ده به دیدن اونا. که کی می‌تونه اینقدر قسمتای مختلف مغز یه نفرو ببینه و بفهمه؟ کی می‌تونه اینقدر به آدم نزدیک شه که مرزای شخصیتاتون برداشته شه و از یه جایی به بعد ندونی این واقعا تویی یا اون؟

 

دو: می‌دونی؟ تو قلبِ منی که چارصد، پونصد کیلومتر دورتر از سینه‌م داره راه می‌ره. نفس می‌کشه. ادامه می‌ده. که جفتمون لازممونه این ادامه دادن.

[که من چجوری تویِ این سی روز کمت نیارم؟]

 

سه: تو تویِ حافظه‌ی دستامی. تویِ حافظه‌یِ چشمامی. صدات تو حافظه‌یِ گوشامه. خنده‌هات. طرز حرف زدنت. مدلی که می‌بوسیدمت توی حافظه‌یِ لبامه. مدلی که پیشونیمو می‌بوسیدی تویِ حافظه‌یِ تک‌تک سلولای پوستم. تو، تویِ قسمت قسمت وجودم حک شدی. نمی‌شه که جا بذارمت تویِ یه مشت خاطره. تو اینجایی. کنارمی. تمومِ این زمانی که فکر می‌کنم ازم دوری، دور نیستی ازم. کنارم نشستی. دستتو دورم حلقه کردی و باهم غروب خورشیدو نگاه می‌کنیم و دوباره همون آهنگایِ همیشگی پخش می‌شن. تو همینجایی، هرچقدرم که فکر کنم دوری. هرچقدرم که بترسم از همه‌یِ این حجمِ نبودنت. ولی تو همین جایی. تویِ تمومِ حافظه‌یِ وجود داشتنِ من. همینجا.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۱۲
می سا

نظرات  (۱)

شاید بهترین احساسا ، بهترین تحربه ها ، همینایی باشه ک با یه چیزای تکراری ثبت میشه:)

پاسخ:
همینایی که مطمئنی بعدا هم تکرار می‌شن:)). که قرار نیست فقط خاطره بمونن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی